loading...
شطحه
زندیق بازدید : 60 سه شنبه 17 اردیبهشت 1392 نظرات (2)

جاده ی شب

سردی باد در مو هایم

چراغ های شهر خاموش

 دشت تاریک

می ایستم

بر می گردم به سمت شهر

شهری که نیست

zandiq بازدید : 130 یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 نظرات (4)

دلم به تار و پود خاطرات تو تنیده است

صدای ناله های او به آسمان رسیده است

رفیق با دلم چه کرده ای که باز بعد رفتنت

دلم به شکل یک رمه،باز رمیده است...!

 

hesam بازدید : 65 یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

این اولین کار سپیدمه

خودم خیلی دوست دارمش

امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

 

من از من گم شدم تا پیدا شوم.....
در هیچ
در بیکران پوچی
از تنفسی به تنفسی
از مرگ به مرگ
و از زندگی تا زندگی
من در هیچ به تو رسیدم
من در انتهای جاده ی نیستی از تو به وجود آمدم
من...............
دیگر دستانم تاب ندارند
من در سوالهای پر از ابهامت حل خواهم شد
من در تو
در شکت
در دو دلیت
در لیوان چای تلخت حل خواهم شد
من به امید تو به مرگ پیوند خوردم
من...............

zandiq بازدید : 89 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

آنچنان می خوانم

آنچنان می نویسم

هرچند نباشی

آنگونه که آرزو دارم،و دوست می دارم

که داستان به پایان رسد!

من تو را می خواهم و هیچ سدی در این راه نیست...

لااقل در خیال در مستی....!

zandiq بازدید : 58 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

آیا زن تنها چیزی نیست که برای ما از بهشت به جا مانده است !؟ بی شک.
                           

                                                                                           سقوط آلبر کامو

روز زن را به تمامی همسران و مادران عزیز تبریک میگم....

raha بازدید : 59 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (3)

بازیچه ی فتنه های تقدیرم کرد.....

در موعد ۲۰ سالگی پیرم کرد......

یک عمر هرآن چه حرص خوردم کافی ست...

ای مرگ بیا که زندگی سیرم کرد...

 

 

 

zandiq بازدید : 80 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

کولر خانه ی ما مشکل داشت!

من از دست همین مشکل ناب

عاشق دخترکی گیس کمند

آن ور بوم

رخت می شست،با ولع خاص به من کرد نگاه

نفسم بند آمد

سوی دریای نگاهش لنگری فولادین،خواهم انداخت به آب!

....!

زهر به کامم شیرین اما

چشمانش غمگین!

کولر خانه ی ما

مشکلش ادامه دار

پشتبام خانمان ستاره دار

دخترک شاد و پریش

آن گل اندام بدن!

عشق بود یا که هوس.

لرزه در عمق وجود،در پی هر وعده نگاه

خواهد انداخت به من!

.

چه شده ای شاعر؟

این اراجیف چه بود؟

مستی یا که خمار؟

هوس است بی بند و بار!

.

من نمی دانم خدا

این هوس هست چه پاک!

بعد یک بوسه ی گرم

تا کجا می شد رفت...

ولی اندر خم عقل

یا که وجدان!

من چه دانم،چه توفیر دارد؟

خوب

بعد آن یک بوسه

کولر خانه ی ما

مشکلش پیدا شد...

حال همچون یک اسب

سر و حال و غبراق

خنکایی دارد

و دلم می لرزد

با سوالی در ذهن

عشق بود یا که هوس؟

zandiq بازدید : 72 شنبه 07 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

مرا هیچ چیز جز شراب ناب

نمی تواند از اسارت خاطره هایت برهاند!

و اکنون پیکی در مقابلم قامت علم کرده است

که وقتی به آن می نگرم

گویی تورا به نظاره نشسته ام...!

نمی دانم!

من دیوانه ام...؟

zandiq بازدید : 78 چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 نظرات (2)

شب رفت و سحر زوزه گشان آمد باز

ناگه در زندان خیانت شد باز

این قصه روایتش شنیدن دارد

لیلی دل می دهد و می شکند، با آواز

زندیق بازدید : 105 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (2)

سیگاری روشن می کنم و به ایوان میروم

خدا ، گوشه ی ایوان ، گیلاسی در دست ، قامت خمیده اش را روی صندلی جابجا می کند و سر تکان می دهد

می پرسم : اینجا چه می کنید ؟؟

جرعه ای می نوشد و بارانی ام را می خواهد

جرعه ای دیگر در سکوت می نوشد و بارانی را به تن می کند

-به سفر می روم ، بابت بارانی ممنون

دور می شود و صدای کشیده شدن بارانی روی زمین ( گفتم که ! خمیده قامت بود !!) ، ساعتی به گوش می رسد

پشتش ، آب نه ،خاکستر سیگارم را روی زمین می ریزم  (آخر گفته بود نمی خواهد برگردد !!!)

 

 

                          

 

 

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 128
  • بازدید سال : 591
  • بازدید کلی : 5,216